اولین جرقه های استقلال رهام کوچولو
وابستگی زیاد رهام به من از مهمترین نگرانی های من توی این مدت اخیر بوده. خیلی دوست دارم بتونم راضیش کنم بره مهد چون که نگهداریش برای مادر روماتیسمی من خیلی سخته اما با اون خاطره بدی که از مهد گلسا داره حاضر نمیشه. کلا وقتی میخواد بخوابه هم میگه مامان بیاد پیشم بخوابه تا منم بخوابم. اگر بخوام پامو از در خونه بیرون بذارم حتما باید رهام رو با خودم ببرم مگر اینکه خواب باشه. ولی حالا که سه و یک ماه از تولدش گذشته دارم یه رگه هایی از استقلال توی رفتارهاش میبینم. دیروز داشتم میرفتم مغازه رهام با دوستش سبحان جلوی در خونه توی کوچه بازی میکرد. اون من رو در حال خروج از خونه دید ولی نگفت که من هم همراهت میام فقط به من تاکید کرد که زود برگردم و من رفتم خر...
نویسنده :
زهرا آقايي
16:52